نتیجه تصویری برای شناخت خدا

شناخت و اثبات وجود خداوند (1)

عبدالحسین خسروپناه

درآمد سخن

پرسش آغازین در باب خداشناسی این است که آیا شناخت یقینی خداوند متعال، امکان پذیر است؟ پاسخ های گوناگون به این پرسش داده شده است:
1- پوزیتیویست ها و تجربه گرایان افراطی که تنها روش تجربه و مشاهده پذیری را معیار شناخت می دانند، هرگونه شناخت خداوند را به جهت غیرتجربی بودنش، محال دانسته و خداشناسی را بی معنا معرفی کرده اند. بحث های معرفت شناختی و حقانیت روش عقلی و شهودی، موجب ابطال این ادعا می گردد...
2- برخی از عارفان، بر این باورند که علم به ذات و کنه خدا به جهت نامتناهی و نامتعین بودنش؛ و متناهی بودن انسان و محدودیّت ادراکش، امکان پذیر نیست، ولی شناخت صفات خداوند، ممکن است. بحث ذات نامتعیّن در عرفان نظری که به اسم، وصف و رسم، توصیف شدنی نیست و مسأله تعیّن اول و ثانی که جامع جمیع اسماء و صفات به نحو اندماجی در تعیّن اول و تفصیلی در تعیّن ثانی است، تبیینی از این دیدگاه است. (1) این گروه توجه نکرده اند که صفات خداوند، عین ذات و همچون ذات حق تعالی نامتناهی هستند و تفکیک معرفتی ذات و صفات باری تعالی، توجیه عقلی یا نقلی ندارد.
3. عده ای، معتقدند که خداشناسی به جهت نامتناهی بودن ذات و صفات حق تعالی، به صورت تشبیهی و غیر تنزیهی ممکن نیست و تنها باید حق تعالی را با صفات سلبی و تنزیهی شناخت. این ادعا ناتمام است، برای این که آدمی از طریق مفاهیم به ذات و صفات خداوند شناخت پیدا می کند. آنچه نامحدود و نامتناهی است، وجود ذات و صفات الهی است، نه مفاهیمی مانند علم باری، قدرت الهی، حکمت و عدل الهی و غیره که کاملاً شناخته شده و قابل اثبات عقلی اند، گرچه کنه و مصداق حقیقی صفات الهی قابل ادراک نباشند؛ به عبارت دیگر، قوه عاقله بشر، وظیفه ای جز ادراک مفاهیم کلی ندارد و کار او شناخت حقایق خارجی به طور مستقیم و مباشر نیست، گرچه مفاهیم ادراک شده، دارای حیثیت حکایت از خارج اند و واقعیت خارجی را نشان می دهند و برهان، نیز مصداق خارجی را برای آن مفاهیم ثابت می کند. معنای روایتِ «اِنَّ اللهَ اِحتَجَبَ عَنِ العُقُولِ کَما اِحتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ» (2) این است که، علم به ذات و صفات الهی به دلیل نامتناهی بودنشان محال است، ولی شناخت مفهومی حق تعالی که حکایت از خارج می کند، ممکن می باشد.
4. عده ای، با شناخت تشبیهی به تعریف و شناخت خدای سبحان پرداخته و فرقه انحرافی مُشَبّهه را در میان مسلمانان به وجود آوردند. این طایفه، آیاتی مانند: «یدالله فوق ایدیهم» را به معنای دست جسمانی گرفته و با بهره گیری از روایات جعلی و اسرائیلیات، تفسیر مادی برای حق تعالی ارایه کردند. شاخه هایی از سلفیه ی اهل سنت و فرقه وهابیت بر این آسیب گرفتار شدند. (3)
5. مفهوم واقعیت نامحدود، قابل شناخت و اثبات خارجی آن، ممکن است، همان گونه که کشف حضوری و شهودی حقیقت وجودی آن نیز امکان پذیر است. این دیدگاه، با استفاده از عقل و آیات و روایات قابل دفاع است؛ برای این که با استدلال عقلی و با بهره گیری از آیات و روایات، می توان وجود و صفات حق تعالی را اثبات و به تبیین خداشناسی پرداخت.
اگر شناخت مفهومی خداوند ممکن نبود، نزول آیات خداشناسی از سوی خدای متعال لغو می شد. مطلب قابل توجه این است، که نباید مفاهیم خداشناسی را معبود حقیقی دانست. معبود حقیقی عبارت از واقعیت خارجی حق تعالی است و مفاهیم، حکایت گر آن معبود حقیقی هستند.
امام باقر (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «کُلَّما مَیَّزتُمُوهُ بِاَوهامِکُم فی اَدَقِّ مَعانیهِ مَخلُوقٌٌ مِثلُکُم مَردُودٌ اِلَیکُم»؛ یعنی: آنچه در اذهان شما با دقیق ترین معانی تصور شود، همانند شما مخلوق و مصنوع است. (4) پس تصورات ذهنی، مخلوق نفس آدمی است؛ پس تصور خدا، غیر از وجود خداست، گرچه حاکی از اوست. نتیجه آن که، با علم حصولی، مفهوم خدا و صفات و افعال الهی درک می شود. این مفهوم، با دلیل عقلی بر واقعیت خارجی حق تعالی دلالت دارد. علم حضوری نیز به درک وجود خارجی خداوند متعال کمک می کند. ولی وجود آدمی، به جهت نقص و فقر وجودی، با علم حضوری و حصولی نمی تواند به کنه نامحدود الهی دست یابد و احاطه پیدا کند.

شناخت خدا

روشن است که به لحاظ منطقی، بحث از تعریف خدا، بر بحث از وجود خدا مقدم است و به بیان منطقی مطلب «ما شارحه» بر مطلب «هل بسیطه» تقدم دارد. (5) پس قبل از پرداختن به بحث «براهین اثبات وجود خدا»، باید تصوری هرچند اجمالی، از مفهوم خداوند داشته باشیم و سخن گفتن از وجود یا عدم خدا، بدون داشتن مفهوم و تصوری از او، بی معناست. تلقی رایج از ماهیت و صفات خداوند متعال در میان فیلسوفان دین و متألّهان مغرب زمین که به خداشناسی توحیدی کلاسیک (6) معروف است؛ همان تلقی از خداوند است که غالب متفکران ادیان توحیدی (7) (یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام) آن را با تغییر مختصری پذیرفته اند. (8) «خداباوری» را می توان اعتقاد به خدای واحد، خالق نامتناهی، قایم به ذات، مجرد، سرمدی، تغییرناپذیر، تأثرناپذیر، بسیط، کامل، عالم مطلق، قادر مطلق، خیرمطلق، متشخص و شایسته پرستش دانست. اگر خداوند متعال، نامتناهی است، باید واجد همه صفاتی باشد که عاری از هر محدودیتی است. (9) این حقیقت در فرهنگ اسلامی با عنوان الله شناخته می شود؛ یعنی خداوند، واجد همه صفات جمال و جلال و از تمامی موجودات، برتر و کامل تر و خالق جمیع ما سوی الله است.

براهین اثبات وجود خدا

پس از تصور خدا، نوبت به براهین اثبات وجود خداوند متعال (10) می رسد. براهین متعددی، از سوی متفکران اسلامی و غربی برای اثبات وجود خداوند اقامه شده است. متفکران غربی، براهین اثبات وجود خدا را به هشت دسته تقسیم کرده اند:
1- براهین وجودی: (11)

در این نوع برهان از صرف تحلیل مفهوم خداوند، برای اثبات وجود خداوند متعال استفاده می شود.
بنیانگذار برهان وجودی، آنسلم، راهب آگوستینی و اهل کانتربری (1109- 1023) است. (12)
2- براهین جهان شناختی (13):

این نوع براهین، مانند: برهان وجوب و امکان، برهان حدوث و برهان حرکت، نام دسته ای از براهین است که بر مبنای عام ترین اصول مانند اصل علیت و بدیهی ترین واقعیت های جهان، وجود خدا را اثبات می کند.
3- براهین غایت شناختی (14):

برهان غایت شناختی، برهان نظم و برهان اتقان صنع (15)، در کنار برهان وجودی و برهان جهان شناختی، براهین سه گانه کلاسیک هستند. براهین غایت شناختی، مردم پسندترین براهینی هستند که برای وجود خدا اقامه شده است. (16)
4- براهین درجات کمال: (17)

تکیه در این نوع استدلال، بر اوصافی است که مراتب شدت و ضعف در موجودات را بیان می کند. پس از تحقق چنین کمالاتی می توان نتیجه گرفت که آن صفت به صورت مطلق نیز وجود دارد.
5- براهین اجماع عام: (18)

بسیاری از فلاسفه و متکلمین به توافق عمومی انسان ها به عنوان تأییدی برای وجود خدا و جاودانگی روح انسان تمسک کرده اند. (19)
6- براهین اخلاقی: (20)

کانت، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم میلادی با وجود این که اشکالات هیوم بر براهین اثبات وجود خدا را پذیرفت لکن تلاش کرد تا از طریق تجربه اخلاقی، برهان دیگری برای وجود خداوند متعال ارایه کند. وی معتقد بود عقل نظری که درباره هست ها و نیست ها حکم می کند، راهی برای اثبات وجود خداوند ندارد، ولی به جای آن، در پرتو عقل عملی، که درباره بایدها و نبایدهای اخلاقی حکم می کند، می توان به وجود خداوند پی برد. (21)
7- براهین تجربه دینی: (22)

این دسته از براهین، درصدد است تا از طریق تجربه ها و احساسات و یا مکاشفات دینی به اثبات وجود خداوند متعال بپردازد. وحدت نسبی کشف و شهود عارفان در طول تاریخ و ملل مختلف، نشانگر وجود حقیقت غایی و ماورایی است.
8- برهان از راه تجارب خاص:

تجارب خاص به طور مشخص، سه دسته اند: الف) استجابت دعا؛ ب) کشف و کرامات؛ ج) معجزات؛ که همه از امور خارق عادتند. (23) این دسته از امور، به نظر برخی از فیلسوفان دین بر وجود حقیقت ماورایی دلالت دارند. (24)
متفکران غربی، براهین اجماع عام و غایت شناختی و براهین از راه تجارب خاص را براهین عرفی و مردم پسند (25)، معرفی کرده اند. متفکران اسلامی، دلایل اثبات خداوند متعال را به هفت دسته یعنی: دلیل فطرت، برهان وجوب و امکان، برهان حدوث، برهان حرکت، برهان نفس، برهان نظم و برهان صدیقین تقسیم کرده اند. با توجه به توضیح پیش گفته، می توان براهین متفکران اسلامی بر اثبات وجود خدا را به چهار دسته تقسیم کرد: الف: برهان اجماع یعنی فطرت؛ ب: جهان شناختی یعنی براهین صدیقین، وجوب و امکان، حدوث و حرکت؛ ج: براهین اتقان صنع و نظم؛ د: برهان نفس.
تبیین و تحلیل تمام براهین یادشده، حجم گسترده ای را می طلبد. ما در این نگاشته با توجه به روش وجدانی، تجربی و عقلی، تنها به سه برهان مشترک میان متفکران اسلامی و غربی، یعنی فطرت یا اجماع عام (دلیل وجدانی)، برهان نظم (برهان تجربی- عقلی) و برهان وجوب و امکان (برهان عقلی) اکتفا می کنیم. (26)

دلیل فطرت

برهان فطرت در کلام اسلامی تا حدودی معادل برهان اجماع عام در الهیات غرب است. بسیاری از فلاسفه و متکلّمین به توافق عمومی انسان ها برای اثبات وجود خداوند تمسک جسته اند. سیسرون، سنکا، کلمنت اسکندرانی، هربرت اهل چربری، افلاطونیان کمبریج، گاسندی و گروتیوس از جمله طرفداران برهان هستند. در سالیان اخیر، تعداد زیادی از متکلمان مشهور کاتولیک و پروتستان از این برهان حمایت کرده اند. هگل با وجود نپذیرفتن برهان اجماع عام، آن را برخوردار از لُبّ حقیقت دانسته، رودلف ایسلر آن را در ردیف پنجم از براهین وجود خدا قرار داده است. اگرچه در زمان حاضر، به ندرت فیلسوفان حرفه ای پیدا می شوند که این استدلال را دارای قوت منطقی بدانند، ولی هنوز این برهان به طور وسیع، توسط مدافعین مردم پسند ادیان به کار گرفته می شود. (27) خداشناسی فطری، در میان متفکارن مسلمان مانند: فخر رازی، علامه حلّی، علامه طباطبایی، استاد مطهری، استاد سبحانی نیز مقبولیت داشته است.
الهیون غربی، دو دسته تقریر برای برهان اجماع عام بیان کرده اند. دسته اول: استدلالاتی هستند که در آن ها، عمومیت اعتقاد به وجود خدا را شاهدی بر غریزی بودن این اعتقاد تلقی کرده اند و سپس نتیجه گرفته اند که این اعتقاد، باید صادق باشد. این دسته با عنوان تفسیرهای «بیولوژیکی یا زیست شناختی» نامیده می شوند. دسته دوم: استدلالاتی هستند که عمومیت اعتقاد به وجود خداوند را به انضمام این ادعا که معتقدان، در پرتو عقل به این اعتقاد رسیده اند؛ دلیلی بر وجود خداوند به حساب آورده اند، این دسته با عنوان «قیاس های ذوحدین ضد شکاکیت» نامیده می شوند. (28) اینک به بیان برخی از تقریرهای برهان اجماع عام اشاره می شود:

تفسیر اول: اعتقاد فطری به وجود خدا

نخستین بار سنکا، فیلسوف رومی سده اول میلادی، در نامه 117 رساله اخلاقی خود، این ادعا را مطرح کرد که اعتقاد به خدایان عمومیت دارد و این عمومیت، نشانه و دلیل فطری بودن عقیده به وجود خداست. بعد از او افرادی همچون رو چارلز هاج و آدم از این دلیل حمایت کردند. مقدمات این برهان به صورت زیر است:
1- اعتقاد به این که «خدا وجود دارد» فطری است.
2- هر اعتقادی که فطری باشد، مطابق با واقع است.
بنابراین، قضیه «خدا وجود دارد»، مطابق واقع است.
جان لاک،

به این روایت از برهان اجماع عام اشکالاتی وارد کرده و موافقان، به او جواب هایی داده اند. مهم ترین اشکال این است که چه ملازمه ای میان فطری بودن یک اعتقاد و درستی آن وجود دارد؟ دکارت با تمسک به خیرخواهی و کمال خداوند، ملازمه ای را اثبات می کند و می گوید: اگر این شناخت ها که در وجود آدمی تعبیه شده اند، خلاف واقع باشند، خداوند فریب کار خواهد بود و این با خیرخواهی خداوند، منافات دارد ولی همان طور که استوار میل اظهار داشته است، این پاسخ مبتلا به دور است. (29)

تفسیر دوم: قیاس ذوحدین ضد شکاکیت

قیاس ذوحدّین ضد شکاکیت، (30) از برهان اجماع عام توسط جویس در کتاب «اصول الهیّات طبیعی» بیان شده است. حاصل این برهان آن است که باید بگوییم گزاره «خدا وجود دارد» یک گزاره صادق است و یا این که در همه گزاره ها تردید کنیم و راه حصول علم را به کلی، به روی خود بسته بدانیم. مقدمات این استدلال به صورت زیر بیان می شود:
1- همه انسان ها، به وجود خدا اعتقاد دارند، حتی آنان که بر حسب ظاهر وجود خدا را انکار می کنند. 2- اعتقاد به وجود خدا، مانع آزادی عمل انسان هاست؛ زیرا همه معتقدان به خداوند، او را نیرویی مقتدر و مسّلط بر خود می دانند. 3- انسان ها، شیفته آزادی عمل هستند و تسلط نیروی مقتدر را بر خود، خوش نمی دارند. 4- از سه مقدمه بالا، نتیجه گرفته می شود که دلیل اعتقاد انسان به خدا، ندای عقل اوست، نه تمایلات او. 5- اگر همه انسان ها، در چنین استنتاج عقلی ای، برخطا باشند، دیگر به هیچ یک از احکام عقل نمی توان اعتقاد داشت و این یعنی شکاکیت محض. 6- پس باید گزاره «خدا وجود دارد» را صادق دانست یا شکّاک محض بود. 7- ولی همه ما درک می کنیم که عقل انسان، قابل وثوق و معتبر است و ما نمی توانیم شکّاک محض باشیم و در همه گزاره ها، تردید کنیم. نتیجه: پس باید بپذیریم که گزاره ی «خدا وجود دارد» صادق است. (31) برهانی شبیه به این برهان توسط مولی محمدمهدی نراقی اقامه شده است. وی می نویسد:
«دلیل ششم: اتفاق همه ی طوایف و فرق بر وجود صانع، زیرا که جمیع عقلا، عالم و علماء بنی آدم قائلند به اینکه، این عالم را صانعی است حکیم، و خالقی است علیم و از این جهت اثبات صانع را از جمله اصول دین نشمرده اند، زیرا که اصول، باید که اموری چند باشد که ضروری دین اسلام باشد اما مخالف و منکری داشته باشد و شکی نیست که این همه صاحبان فهم و ادراک، اتفاق بر امر غلط نمی کنند. و هرگاه جمیع فرق و امم و همه ی عقلا، بنی آدم، بر امری اتفاق کنند یقین حاصل می شود که باید دلیل آن امر، ظاهر باشد و آن امر، حق باشد.» (32)
به این برهان ممکن است از ناحیه کسانی که به بدیهیات اولیه اعتقاد دارند، خدشه وارد شود و بگویند که با وجود بدیهیات اولیه، انکار وجود خداوند به سفسطه نمی انجامد.

تفسیر سوم: اشتیاق فطری به خدا

هاج می نویسد، همه قوا و احساس های ذهنی بدن ما، متعلقات مناسب به خود دارند. وجود این قوا، وجود آن متعلقات را ایجاب می کند. بنابراین، چشم با همین ساختار فعلیش، ایجاب می کند که نوری باشد که دیده شود و گوش، بدون وجود صوت و صدا، قابل تبیین و درک نخواهد بود. به همین طریق، احساس و میل مذهبی ما، وجود خدا را ایجاب می کند. (33) پس همان طور که انسان، اشتیاق و میل به جنس مخالف، با دیدن مناظر زیبا یا شنیدن آهنگ های دلنشین دارد، همچنین اشتیاق به خداوند دارد. سپس با استناد به این که، هر میلی در انسان، ایجاب می کند که متعلق آن میل در خارج موجود باشد، نتیجه می گیرند که اشتیاق به خداوند نیز ایجاب می کند که خداوند موجود باشد. فیلسوفان مسلمان این برهان را «برهان از راه گرایش های انسان» یا «خداجویی فطری» می نامند. ایشان به جای اشتیاق به خداوند، بر اشتیاق به کمال مطلق تکیه کرده اند که به راحتی می توان وجود آن را بی استثنا در هر انسانی نشان داد، بدین نحو که کسی که مثلاً قدرت را دوست دارد، چنین نیست که فقط حد خاصی از آن را دوست داشته باشد، بلکه قدرت بی نهایت و مطلق را دوست دارد و بلکه به قدرت مطلق، عشق می ورزد. همچنین است کسی که به علم و دانش علاقه مند و طالب زیبایی و جمال است. نتیجه این که، بی استثنا هر انسانی بالفعل به کمال مطلق، گرایش دارد. پس از این مقدمه، استدلال می کنند که عشق بالفعل به کمال مطلق، مستلزم وجود بالفعل کمال مطلق است و سپس نتیجه می گیرند که کمال مطلق، بالفعل موجود است. (34)
پرسش ها و پاسخ هایی به این تقریر ارایه شده است. (35) مقدمات این برهان به صورت زیر تنظیم می شود: 1- انسان ها به طور فطری، اشتیاق به خدا دارند. 2- هر اشتیاق فطری در انسان، متعلَّق خاص خود را در خارج دارد. نتیجه: متعلَّق اشتیاق فطری انسان به خدا در خارج وجود دارد و این متعلَّق، همان خداوند است. بزرگانی همچون امام خمینی و آیت الله جوادی آملی، این تقریر را پذیرفته اند. (36) حضرت امام خمینی (ره) در این باره می فرماید:
«و این بشر یک خاصیت هایی دارد که در هیچ موجودی نیست. مِن جمله این است که در فطرت بشر؛ طلبِ قدرتِ مطلق است، نه قدرت محدود. طلبِ کمال مطلق است، نه کمال محدود. علم مطلق را می خواهد؛ قدرت مطلقه را می خواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت، حق را می خواهد، و خودش نمی فهمد. یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشقِ فعلی دارد به کمال مطلق. نه به توهّم کمال مطلق؛ به حقیقت کمال مطلق. عاشقِ فعلی بدون معشوقِ فعلی محال است. در اینجا توهّم و ساختن نفسی تأثیر ندارد، برای اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است؛ نه دنبال یک توهّم کمال مطلق تا کسی بگوید بازی خورده است. فطرت بازی نمی خورد. در فطرت همه بشر این است که کمال مطلق را می خواهد. و برای خودش هم می خواهد بشر انحصارطلب است. کمال مطلق را می خواهد که خودش داشته باشد...، حال آنکه اگر تمام زمین را به یکی بدهند، می رود دنبال آنچه ندارد. قانع نمی شود به آنچه دارد. دنبال آن چیزی است که ندارد، برای اینکه عشق به کمالِ مطلق دارد، عشق به قدرت مطلقه دارد. اگر تمام عالم را، تمام این کهکشان ها و تمام این سیّارات و ثوابت و هرچه هست در تحت سلطه یک نفر بیاید، باز قانع نمی شود، برای اینکه اینها کمال مطلق نیست. تا نرسد به آنجایی که اتصال به دریای کمال مطلق پیدا بکند و فانی در آنجا بشود، برایش اطمینان حاصل نمی شود. ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ... در تمام فطرت ها بی استثنا، عشق به کمال مطلق است؛ عشق به خداست. عذاب برای این است که ما نمی فهمیم، ما جاهلیم، عوضی می گیریم مسائل را. اگر روی همین فطرت ما پیش برویم به کمال مطلق می رسیم.» (37)؛ «تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگری فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند. مقصد اوّل- که اصلی است و استقلالی- توجه دادن فطرت است به کمال مطلق، که حق- جلّ و علا- و شئون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان بالله و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمده مراتب سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاه و حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا باواسطه. مقصد دوّم- که عرضی و تبعی است- تنفر دادن فطرت است از شجره خبیثه دنیا و طبیعت که امّ النقائص و امّ الأمراض است. و بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمده دعوت های قرآنی و مواعظ الهیّه و نبویّه و ولویّه، و عمده ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک فواحش و معاصی به آن رجوع کند». (38)

دلیل فطرت در قرآن

آیات قرآن در مورد فطری بودن برخی از امور، به چند دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: آیاتی که رسالت پیامبر را، تذکّر و یادآوری می دانند؛ مانند: «فَذَکِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ * لَّستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر»؛ (39) تو فقط تذکّر دهنده ای و بر آن ها سلطه و سیطره نداری.
دسته دوم: آیاتی که دلالت بر عهد و میثاق می کنند؛ مثل: «اَلَم اَعهَد اِلَیکُم یَا بَنِی آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّیطانَ»؛ (40) ای بنی آدم آیا با شما عهد نبستیم که شیطان را پرستش نکنید؟
و دسته سوم: آیاتی که از خداخواهی انسان، در هنگام خطر و وحشت گزارش می دهند؛ مانند: «فَإِذَا رَکِبُوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُم إِلَی البَرِّ إِذَا هُم یُشرِکُونَ»؛ (41) وقتی بر کشتی سوار شدند، خدا را با اخلاص می خوانند و آن گاه که به خشکی نجات یابند، در آن هنگام به شرک روی می آورند. «ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیهِ تَجئَرُونَ * ثُمَّ إِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُم إِذَا فَرِیقٌ مِّنکُم بِرَبِّهِم یُشرِکُونَ»؛ (42) وقتی آسیبی به شما می رسد، ناله و فریاد شما به سمت خداست؛ آن گاه که ضرر از شما روی برگرداند، گروهی از شما به خداوند مشرک می گردید.
دسته چهارم: آیاتی که با صراحت بیش تری از فطری بودن دین و اصول دینی خبر می دهند؛ مانند: «فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبدیِلَ لِخَلقِ اللهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ وَلَکِنَّ اکثَرُ النَّاسِ لَا یَعلَمُونَ»؛ (43) توجه خود را به سوی دین معطوف ساز؛ فطرت الهی که انسانها بر آن آفریده شده اند؛ آفرینش الهی، تبدیل پذیر نیست، این دین استوار است، ولی بیشتر مردم نمی دانند.
دسته پنجم: آیاتی که هدایت آدمیان را فطری می دانند؛ مانند: «وَنَفس وَمَا سَوَّیهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقوَیها»؛ (44) سوگند به نفس انسانی و آن کسی که آن را تسویه کرد و بدی ها و خوبی ها را بر او الهام نمود.
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نیز بر فطری بودن دین و خدا تمسک کرده اند. امام حسین (علیه السلام) می فرماید: «کَیفَ یَستَدِلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجُودِهِ مُفتَقِرٌ اِلَیکَ اَیَکُونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیسَ لَکَ حتّی یَکُونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ اِلی دَلیل یَدُلُّ عَلیکَ وَ مَتی بَعُدتَ حَتّی تَکُونَ الأثارُ هِیَ الَّتی تُوصِلُ اِلَیکَ عَمِیَت عَیُنٌ لا تَراکَ عَلَیها رقیباً»؛ چگونه استدلال بر تو می شود به وسیله چیزی که در وجودش به تو نیازمند است؟ آیا برای غیر تو ظهوری است که برای تو نیست، تا این که تو را آشکار سازد؟ چه زمانی غایب شدی تا به دلیلی محتاج باشی، و کی دورگشتی تا آثار، ما را به تو برسانند؟ نابینا باد چشمی که تو را نبیند.
به گفته شبستری در گلشن راز:
زهی نادان که او خورشید تابان *** به نور شمع جوید در بیابان
جهان جمله فروغ نور حق دان *** حق اندر وی ز پیدایی است پنهان
شخصی از امام ششم (علیه السّلام) پرسید: چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ حضرت فرمود: آیا سوار کشتی شده ای و در دریا سفر کرده ای؟ گفت: آری، امام پرسید: آیا کشتی شما شکست تا به مرحله ای رسیده باشی که امیدت از همه چیز قطع گردد و خود را به مرگ نزدیک بینی، ولی با این حال، امید به نجات داشته باشی؟ گفت: آری؛ امام فرمود: در آن جا که وسیله نجاتی یافت نمی شد، پس به چه کسی امید داشتی؟ بدین ترتیب آن شخص به فطرت خداجویی و خداطلبی دست یافت. (45)

پی نوشت ها :

1. ر.ک به تاج الدین خوارزمی، شرح فصوص الحکم، فص لوطی، انتشارات مولی: چاپ دوم، 1368 ص 23.
2. (خداوند همان گونه که از چشمان پنهان است از عقول بشری نیز محجوب است).
3. ر.ک به نگارنده، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، قم: انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، 1389، گفتار وهابیت.
4. فیض کاشانی، محجه البیضاء، انتشارات اسلامی 1373ش، ج1، ص 131.
5. محمدرضا المظفر، المنطق، تعلیق غلامرضا فیاضی، مؤسسه ی النشر الاسلامی، چاپ اول، 1421ق، ص 110.
6. classical theism
7. Theistic
8. مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 97.
9. پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمه: علیرضا جمالی نسب و محمد محمدرضایی: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1371ش، ص 25 و 99 و جان هیک، فلسفه دین، ص 29.
10. Arguments for the existence of God.
11. ontological Argument.
12. مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 134 و عبدالرسول عبودیت، درآمدی به نظام حکمت متعالیه، ج1، تهران، سمت موسسه امام خمینی، 1386 ش، ص 51- 50 و عبدالحسین خسروپناه، حکمت متعالیه و فلسفه معاصر جهان (مقاله «جستاری در براهین اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب»)، ص 351.
13. cosmologial Argument
14. Theological Argument
15. Argument of Design.
16. جان هیک، فلسفه دین، ص 58.
17. Degrees of perfection Argument
18. common cosent Argument
19. پل ادواردز، همان، ص 106-105
20. Moral Argument
21. پل ادواردز، همان، ص 137.
22. Religious experience
23. عبدالرسول عبودیت، همان، صص 62-61
24. عبدالحسین خسروپناه، همان، ص 373 و مولی محمد نراقی، انیس الموحدین، تصحیح و پاورقی از قاضی طباطبائی، مقدمه حسن حسن زاده آملی، تهران: الزهراء (س)، 1363، ص 53 و 57.
25. popular Agruments
26. برای اطلاع از براهین هشت گانه اثبات وجود خدا ر.ک. به: نگارنده، مسایل جدید کلامی و فلسفه دین، انتشارات جامعه المصطفی، ج1، ص 1388.
27. پل ادواردز، همان، ص 106-105
28. پل ادواردز، همان، ص 102.
29. جهت اطلاع بیشتر از اشکالات و جواب ها بنگرید به: پل ادواردز، همان، ص 112-108 و علی شیروانی، سرنوشت انسان پژوهشی در خداشناسی فطری، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376، ص 182-175.
30. Antiskeptical
31. علی شیروانی، همان، ص 185 و عبدالرسول عبودیت، درآمدی به نظام حکمت متعالیه، ص 59.
32. مولی محمد مهدی نراقی، انیس الموحدین، صص 57-55.
33. پل ادواردز، همان، ص 112.
34. عبدالرسول عبودیت، همان، ص 63-62.
35. جهت اطلاع بیشتر از اشکال ها و جواب ها ر.ک. به: پل ادواردز، همان، ص 114-113 و علی شیروانی، سرشت انسان پژوهشی در خداشناسی فطری، ص 184-183.
36. امام خمینی، آداب الصلوه؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380، و همو، شرح چهل حدیث تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 و جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، قم: اسراء، 1385، ص 289.
37. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1375، ج14، ص 205-208.
38. حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اوّل: بهار 1377، ص 80.
39. غاشیه: 21 و 22.
40. یس: 60.
41. عنکبوت: 65.
42. نحل: 53 و 54.
43. روم: 30.
44. شمس: 7 و 8.
45. ر.ک: صدوق، توحید منشورات جامعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی القم المقدسه، و همو، معانی الاخیار، قم: انتشارات اسلامی، 1361ش؛ امین الاسلام طبرسی، اجتجاج نشر مرتضی، مشهد، 1403 ش و فیض کاشانی، محجه البیضاء.

منبع:راهی به رهایی برگرفته ازراسخون