تصویر مرتبط

سطوح مختلف تصوّر خدا

الف. ابتدایی ترین فهمی که خداباوران از خدا دارند ، تصویر خدای خالق و ایجاد کننده است ؛ خدایی که وجودش بر اساس ساده ترین براهین ، یعنی برهان حدوث قابل است. هر انسان خالی الذهنی ، که ذهنش آلوده به شبهات نگشته ، وقتی به موجودات مورد درک خود نظر می کند در می یابد که این موجودات حادث و نوظهور می باشند ؛ یعنی زمانی نبودند و اکنون هست شده اند. از طرفی عقل حکم می کند که هیچ موجود حادث و نوپدیدی نمی تواند سرخود به وجود آید ، بلکه حتماً مُحدِث و پدیدآورنده ای می خواهد. پس این موجودات حادث و نوپدید ، مُحدِث و پدید آورنده ای دارند که خداباوران این پدید آورنده را خدا می نامند. این برهان ، ساده ترین دلیلی است که هر صاحب عقلی آن را می فهمد و می داند ؛ البته ممکن است بسیاری افراد از بیان این برهان در قالب کلمات ناتوان باشند ولی این ناتوانی عملی دلیل بر ندانستن نیست. 

ب. یک مرتبه بالاتر از این تصویر از خدا ، تصویر خدای خالقی است که بعد از خلق عالم ، آن را به حال خود رها نکرده بلکه گردش عالم را هم در اختیار دارد. کسانی که خدا را اینگونه تصوّر می کنند افزون بر برهان حدوث از برهان حرکت نیز برای اثبات وجود او بهر برده برده چنین استدلال می کنند که: خورشید و ماه و ستارگان و کهکشانها و دیگر موجودات عالم و در کلّ همه عالم مادّه در حرکت و تکاپو است ؛ و هر حرکتی مُحَرّک (حرکت دهنده) می خواهد. پس این عالم ، حرکت دهنده ای دارد که خداباوران نام او را خدا نهاده اند.

پ. تصویر عمیقتر و کاملتر از دو تصویر پیشین ، تصویر خدای خالق و گردانده ای است که ناظم هستی نیز می باشد و دارای علم و حکمت بی مانندی است. کسانی که چنین دریافتی از خدا دارند افزون بر دو برهان سابق ، از برهان نظم نیز برای اثبات وجود وی کمک گرفته می گویند:جهان پدیده ها با این همه گوناگونی موجودات و حرکات ، دارای هماهنگی و نظم حیرت آوری است که نظمهای پدید آمده توسّط دانشمندان و نوابغ بشری در مقابل آن هیچ بوده و تنها اقتباس بسیار ناقصی از آن نظم شگرف است. و هر نظمی نیازمند ناظمی عالم و حکیم است. پس عالم با نظمی چنین عظیم و شگرف یقیناً ناظمی بسیار عالم و حکیم دارد که در فرهنگ خداباوران ، خدا نامیده می شود.

ت. تصویر عمیقتر و دقیقتر از تصویر خدای ناظم و عالم و حکیم ،  تصویر خدایی است که کمال مطلق ، علم مطلق ، قدرت مطلق ، حیات مطلق ، رحمت مطلق ، زیبایی مطلق و ... است. خدایی با این وی‍‍ژگی ها برای کسانی است که خود را به نیکی شناخته و از مجرای وجود خویش خدا را یافته اند. اینان وقتی به خود نظر می کنند می یابند که با تمام وجود عاشق کمال مطلق ، علم مطلق ، رحمت مطلق ، زیبایی مطلق ، قدرت مطلق و ... می باشند ؛ لذا هر چه علم و قدرت و زیبایی و ... داشته باشند باز میل به بیشتر از آن دارند ؛ اینان در می یابند که از عمق وجودشان عاشق علم و قدرت و زیبایی و ... مطلق هستند و به کمتر از مطلق راضی نمی شوند. از اینجا می فهمند که پس علم و قدرت و زیبایی و ... مطلق در عالم هستی وجود دارد ؛ چون عاشق و معشوق ، مثل بالا و پایین و راست و چپ ،  دو مفهوم متضائف هستند که وجود یکی بدون دیگری ممکن نیست. اگر بالایی هست پس پایینی نیز وجود دارد ؛ طرف راست بدون  طرف چپ معنی ندارد ؛ عاشق نیز بدون معشوق نمی توان وجود داشته باشد. بنا بر این اگر علم و کمال و قدرت و حیات و زیبایی مطلق ، معشوق ماست و ما عاشق این امور هستیم ، پس این امور یقیناً وجود دارند چون عشق ما به این امور بالفعل موجود است. و چون وجود دو یا چند نامحدود ممکن نیست لذا همه ی این اوصاف نامحدود باید اوصاف یک وجود نامحدود باشند که خدا نامیده می شود.    

ث. تصویر آخر از خدا ،تصویر خدای واجب الوجود می باشد که خود دارای سطوح چندگانه ای است که پرداختن به تک تک این سطوح نیازمند مقاله ای بسیار طولانی است