۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابطه ما و امام معصوم» ثبت شده است

فلسفه گریه برحسین(مقاله سوم)

نتیجه تصویری برای اشک برامام حسین



جایگاه اشک بر حسین (علیه السلام)


 

قال الحسین (ع) : أ َنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر[1] من کشته‏ام براى اشک، مؤمن یادم نکند جز آنکه گریه‏اش گیرد

اشکی که در شیعه هست با ناراحتی‌های عاطفی و احساساتی فرق اساسی دارد، اشک برای حسین(ع) عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسی و لذا نه تنها شادی و نشاط را از شیعیان نمی‌گیرد، بلکه شادی و نشاط در زندگی شیعیان موج می‌زند. ولی نباید آن را با لذت‌گرایی یکی گرفت، زیرا تفاوت زیادی است بین آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و روح معنوی دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذت‌گرایی در آن مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگی با یادآوری غم غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ مرگ آگاهی راه خود را از قهقهه‌های اهل غفلت جدا کرده و سعی دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین(ع) نوعی طلب آن فرح است و آن‌هایی که غم غربت در این دنیا را می‌شناسند می‌فهمند حزن مقدس چه حلاوتی دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرایی و خوش‌گذرانی اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودی عالم محروم گردند.


شیعه و غم و شادی و اشک

در زندگی شیعه شادی و طرب موج می‌زند، اما نباید آن را با لذت‌گرایی یکی گرفت، تفاوت زیادی است میان آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و ویژگی معنوی دارد و آنچه امروز در فرهنگ غرب هست که در آن لذّت‌گرایی مقصد و معبود شده است.

در شیعه شور زندگی یا فرح، با یادآوری نوعی غمِ غربت نسبت به وطن معنوی، همراه است، که موجب حزن می‌گردد. این حالت از جمله حالاتی است که در اشعار عرفانی ما هویدا است و معلوم است که این حزن با ناراحتی عاطفی فرق بسیار دارد.

از آن‌جا که ما مرگ را در پیش داریم ناممکن است چون غافلان از غیب و قیامت از زندگی لذّت مستانه ببریم، و لذا فرهنگ شیعه در این «مرگ‌آگاهی» راه خود را از قهقهه‌های مستانه‌ی اهل غفلت جدا کرده است و با حزنی معنوی در فرحِ حضور است و متوجه است که ما در مقام موجوداتی معنوی با این عالم بیگانه‌ایم و یک نحوه باطن‌گرایی را دائماً مدّ نظر داریم.

آن‌هایی که غم غربت را می‌شناسند در دل حزن مقدس، فرح و حلاوتی می‌یابند که قابل مقایسه با شادی‌های اهل دنیا نمی‌باشد.

دیدگاه شیعه با پیروی از ائمه«علیهم‌السلام» این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‌تر از آن است که بتوان با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد.

اگر این غم مقدس نبود عناصر شادی‌بخش افراطی بر زندگی تشیع غالب می‌شد و به مردمی تبدیل می‌شدند که بیشتر لذت‌گرا و خوش گذرانند.

حزن شیعه نیز به جهت احساس غم غربت یا حزن معنوی او است که خود را و بقیه را در این غم شریک می‌بیند و اگر این حزن معنوی نبود، خیلی زود فرح، شکل شادیِ بی‌محتوا به خود می‌گرفت و گرفتار لذّت‌جویی حسی می‌شد.


جایگاه عزاداری برای امام حسین«علیه‌السلام»

1- عزادران امام حسین«علیه‌السلام» با حضور در مراسم عزای آن حضرت، در واقع خویشتن را مصیبت‌زده و داغدارِ حادثه‌ی عاشورا می‌یابند، گریه سر می‌دهند و بی‌تاب می‌شوند.

2- در اشک برای حسین«علیه‌السلام» آرامشی ویژه و لذتی خاص هست متفاوت با غم‌ها و اشک‌های زندگی روزمرّه، غم معنویت، غم سوختن برای مظلوم، غمی است منشأ حرکت، و پویایی اجتماعی افراد را افزایش می‌دهد و به قلب و روح انسان نشاط همدلی با مظلوم را پدید می‌آورد و لذا از تکرار این غم و اشک ملول نمی‌شود.

3- مهر و محبت به امام معصوم در ژرفای احساسات و عواطف شیعیان آن حضرت جای دارد و با تلاش شیعیان این پیوندِ عمیق عاطفی هرسال تکرار می‌شود، آن‌هم تلاش برای پیوندی عمیق‌تر. و لذا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا» [2] برای شهادت حسین«علیه‌السلام» در قلوب مؤمنین حرارتی است که هرگز خاموش و سرد نمی‌شود.

4- با توجهِ عاطفی به حضرت امام حسین«علیه‌السلام» سایر ابعاد شخصیت امام و اسلام مدّ نظر قرار می‌گیرد تا علاوه بر نظر به آزادگی و ظلم‌ستیزی و ایثار و حقیقت‌جویی که غذای جان انسان است، به مقام امامت نیز نظر ‌شود و آن دری می‌شود برای فهم معارف اسلامی از طریق روایات آن بزرگان، و فربه‌شدن در فضائلی چون صبر و حلم که زمینه‌ی نزدیکی به امامان معصوم می‌‌گردد و مرز تولّی و تبرّی که عامل نجات جامعه‌ی اسلامی است شکل می‌گیرد و معنویت به عنوان یک ارزش جا باز می‌کند.

5- گریه بر امام حسین«علیه‌السلام» از نوع گریه‌های نیمه‌شب‌ اولیاء الهی است که حسین«علیه‌السلام» توانست آن را برای عموم مردم عملی کند و خودِ آن حضرت به‌خوبی متوجه بودند که صحنه‌ی کربلا عامل چنین گریه‌هایی باید باشد تا زمینه‌ی اُنس قلب با حقایق فراهم شود و حجاب‌ها بین عبد و معبود رفع گردد. چرا که هرکس ناظر آن اندازه زیبایی وفاداری بین حسین«علیه‌السلام» و ابوالفضل عباس یا بین امام حسین«علیه‌السلام» و حرّ شود، از عمق فطرت گریه سر می‌دهد تا از اتصال به این زیبایی‌ها محروم نباشد و موجب پایداری بر عهد خود با حقیقت می‌شود و پیوندی جاودانه را که بین جان انسان است با دل‌ اولیاء الهی به صحنه می‌آورد.

بنا به فرمایش امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»؛ «هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، حفظ نمی‌شود. گریه‌کردن بر عزای امام حسین«علیه‌السلام»، زنده نگه‌داشتن نهضت و زنده نگه‌داشتن همین معنی است که یک جمعیتِ کمی در مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد... آن‌ها از همین گریه‌ها می‌ترسند. برای این‌که این گریه‌ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».

با لباس سیاه به تن‌کردن و سینه و گریه جمعی نهایت تعلق خاطر را نشان می‌دهد که تا چه اندازه به آرمان‌های شخص مظلوم وفادار است و نیز کودکان این جامعه را متوجه چنین تعلق خاطری می‌کند و با نمادهای کربلا و عاشورا آشنا می‌نماید.

رسول خدا(ص) فرمودند: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ- إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»‏[3] هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین«علیه‌السلام» گریه کند.

روایت فوق خبر از عمق تأثیر اشک بر امام حسین«علیه‌السلام» در عمیق‌ترین ابعاد انسان می‌دهد که در قیامت ظاهر می‌شود.

آن‌کس که عاطفه‌ی خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‌ی عواطف بیابد، می‌پذیرد اشک برای اباعبدالله«علیه‌السلام» موجب صیقل قلوب و گشادگی روح می‌شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف ،و دوری از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر می‌شود.

اشک برای حسین«علیه‌السلام» نمونه‌ی به فعلیت‌رسیدن ایمان است، زیرا ایمانی که به پاک‌کردن قلب و زلال‌ساختن دل و دگرگونی آن منتهی نشود، ایمانِ فعلیت‌یافته نیست و نمی‌توان به وسیله‌ی آن ، انس با خدا را از یک طرف، و ایثار و فداکاری و جهاد از طرف دیگر به‌دست آورد.

اشک برای حسین«علیه‌السلام» موجب احیاء قلوب و آزادی عقل از اسارت هوس‌ها و غفلت ها است و در همین راستا حضرت رضا«علیه‌السلام» به «دعبل خزایی» می‌فرمودند: قصیده‌ی خود را در رابطه با شهادت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» بخواند و حضرت با تمام وجود اشک می‌ریختند و دو بیت نیز به آن اضافه نمودند.

«والسلام»


1 - أمالی الصدوق ص 137 المجلس الثامن و العشرون

2 - مستدرک‏الوسائل، ج 10، ص 318

3- بحار الأنوار، ج‏44، ص 293

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد جوارانی

مظلوم دیروز...غریب امروز


نتیجه تصویری برای امام زمان حسین زمان


حسین زمان ما در غربت و آوارگی و طردشدگی است و به منتظر حقیقی نیاز دارد




معصوم متخصص زمان ما، صاحب الزمان در غربت و تنهایی، منتظر یاری ماست. کمک به او تلاش، عملیات، 

برنامه ریزی و سبک زندگی نیاز دارد، امام از ما انتظار دارد تا اول خودمان را به عنوان یک منتظر حقیقی تربیت کنیم

امام علی(علیه السلام) راه سیر و سلوک را به ما یاد داده و فرمود: «کسی که در شخصیت خودش منتظر حقیقی امام زمان(علیه السلام) باشد، در روز قیامت با من و هم ­درجه ی من خواهد بود». یک انسان حقیقی منتظر عمل است، انتظار یعنی عمل. از این رو پیغمبر فرمود:«أفضَلُ أعمالُ أمَّتی إنتظارُ الفَرَج= بالاترین اعمال امت من انتظار فرج است».

مثالی برای انتظار این است که خانمی که شب مهمان دارد، «انتظار» درست این است که او بی کار نمی نشیند و منزل را آماده می کند؛ شرائط و مواد لازم برای پذیرایی را آماده کرده و موانع را برطرف می کند.

«انتظار» به معنی کار کردن است، نه بی کاری و بی عملی؛ «انتظار» یعنی من حاضرم و پای کار هستم. «منتظر» واقعی کسانی بودند که به چادر امام حسین ع ملحق شدند و تا آخر پای کار ماندند. اما چند هزار نفری که از مدینه آمده بودند، تعدادی هم در راه به حضرت پیوستند و تعدادی هم شب عاشورا به حضرت ملحق شدند؛ شب عاشورا که امام حسین(علیه السلام) اتمام حجت کرد و ماهیت و هدف قیام را بیان فرمود، همه فرار کردند و رفتند؛ چون فهمیدند که حکومتی در کار نیست تا در آینده در آن شریک شوند؛ دیدند حضرت می فرماید که همه کشته می شوند؛ برای همین همه رفتند؛ آنها منتظر واقعی نبودند و برای دنیا آمده بودند.

تعدادی از سربازهای عمر سعد در آخرین لحظات به امام حسین پیوستند. چند ساعت قبل از آن، حتی تا چند دقیقه قبل با امام جنگیده بودند؛ ولی وقتی فکر می کنند که این امام و پسر پیغمبر است و تنها و غریب است و من وظیفه­ام است به او کمک کنم، توبه می کنند و به لشکر امام می روند. این سربازان را حدود ۳۰ نفر ذکر کرده اند که به کمک امام رفتند و شهید شدند. آنها منتظران واقعی بودند که به محض آگاه شدن به وظیفه شان عمل کردند.

«انسان حقیقی» یک منتظر واقعی است که تنهایی و نیاز امام زمانش را درک  کند. او یک عنصر بی­خاصیت و بی­مصرف برای امام زمان نیست. «منتظر» یعنی انسان در زندگی هزینه عشق به پدر آسمانی اش را بپردازد. همانگونه که عشق به همسر، پدر و مادر، خواهر و برادر هزینه دارد و انسان بار محبت دیگران را در زندگی باید تحمل کند و هزینه این محبت را بپردازد، ما هم باید بدانیم که هزینه عشق ما به پدر و امام زمان مان در کجای زندگی مان پرداخته می شود. آیا اصلاً در برنامه­ریزی های روزانه و هفتگی و ماهانه و سالانه ما جایی برای کمک به امام زمانمان و برطرف کردن موانع ظهورش وجود دارد؟

یک منتظر جدا از این که شأن گیاهی دارد و به امور گیاهی خودش می رسد، ورزش می کند و به بدنش می رسد، تغذیه می کند، شأن حیوانی دارد و به خانواده و مسائل اجتماعی­اش می رسد، شأن عقلی دارد و کار علمی می کند، باید بداند که بالاتر از همه اینها یک انسان است، شأن انسانی و جاودانه نیز دارد؛ باید بداند که  این شأن، عشق ورزی ها و مهرورزی های خاص خودش را دارد و در این شأن باید به کمک امام زمانش برود.



تصویر مرتبط


مهمترین سوال در قیامت چیست؟

مهمترین سؤالی که در قیامت و چهره به چهره در مقابل امام زمان از انسان پرسیده می شود و اگر درست پاسخ داده شود، پاسخ گویی به بقیه سؤالات نیز راحت تر می شود، این است که آیا امام تو تنها و آواره بود یا نبود؟

این همان است که قرآن می فرماید: «لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ= در آن روز درباره نعیم( امام زمان) مورد سوال قرار خواهید گرفت».  سوال می شود که آیا حضرت به کمک تو احتیاج داشت یا نه؟ تو برایش چه کاری کردی؟ آیا زندگی­ات را با این او هماهنگ کردی؟ مگر در قیامت از پدر و مادر زمینی مان نمی پرسند؟ جزء سؤالات مهم قیامت پرسش از والدین است؛ حضرت فرمود: «بوی بهشت از 500 سال راه می رسد؛ اما کسی که پدر و مادرش از او راضی نیستند، بوی بهشت را استشمام نمی کند.

اما حق پدر و مادر آسمانی ما به مراتب سنگین تر از حق والدین زمینی است. اگر پدر و مادر زمینی ما را در قیامت تأیید کنند و رد شویم، ولی پدر و مادر آسمانی امضا و تأیید نکنند، 70 سال هم نماز خوانده باشیم، تمام عمرمان را روزه گرفته باشیم، در آن جا فایده ای ندارد. ما باید جواب این سؤال ها را در دنیا برای خودمان آماده کنیم، وگرنه در آن جا جواب نخواهیم داشت.

بنا به فرموده ی خودِ حضرت باید با ایشان و با همدیگر «همدل و وفادار» باشیم تا حضرت با عجله ظهور کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد جوارانی

جان جهان ... (فلسفه گریه برحسین؟!-مقاله دوم)

تصویر مرتبط


امام معصوم قدسی‌ترین مطلوب 



1- امام قدسی‌ترین مطلوب است و باید فدای او شد و اشک راه توجه به آن مطلوب مقدس است. حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِین‏» ابا خالد! نور امام در دل مؤمنین درخشان‏تر از نورخورشید است در روز و سوگند به خدا آن ها دل‌هاى مؤمنین را منور مى‏کنند.

انسان کامل از آن جهت که واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است به منزله‌ی جان این جهان‌ می‌باشد و ارواح امت به منزله‌ی اعضاء او. اعضای ما هرکاری را که انجام دهند جان ما با خبر است. امام به عنوان جانِ جانان از احوالات تک‌تک افراد امت با خبرند و در همین رابطه قرآن فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏»[1]پس انسان کامل به منزله‌ی دُرّ است و جان ما به منزله‌ی صدف و از آن جهت که پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله» و امام«علیه‌السلام»از هویت ما جدا نیستند و از جان ما عزیزترند، اگر ما «او» نیستیم و «او» هم ما نیست، چرا فدای او شویم؟

می‌فرمایند: در حوادث تلخ با مال‌تان از جان‌تان حمایت کنید ولی با جان‌تان از دین‌تان حمایت کنید، چون «دین» در قلب ما است و اصیل‌ترین بُعد ما می‌باشد و باید در حفظ آن حتی جان را فدا کرد و فدای امام شدن در راستای حفظ جانان است برای حیات جان، و اصحاب کربلا متوجه چنین قاعده‌ای شدند. (این یکی از رازهای کربلا است).


2- امام نور قلب انسان است و اصلِ اصیل هرکس امام معصوم است، و لذا باید یک لحظه از توجه به او غافل نبود. اصحاب کربلا با این نگاه معنی فداشدن برای امام را فهمیدند و فهماندند و امامان فرمودند: با معرفت به مقام امام و اشک و عزا برای امام حسین«علیه‌السلام» نظر به قدسی‌ترین مطلوب محفوظ می‌ماند تا در موقع احتضار با رسول خدا و ائمه«علیهم‌السلام» آن ملاقاتِ خاص را شروع کنیم و ادامه دهیم. اشک بر حسین«علیه‌السلام» نشان می‌دهد ما مقدس‌ترین مطلوب خود را حسین«علیه‌السلام» قرار داده‌ایم.


3- در راستای حفظ ارتباط با قدسی‌ترین مطلوب، طلب و تمنّای ما طوری تغییر می‌کند که به عالم ایمانی شوق پیدا می‌کنیم و جایگاه رجوع دائمی به حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» از یک طرف و پشت‌کردن به کفر دوران از طرف دیگر معنی پیدا می‌کند، چه پشت‌کردن به کفر اموی که در لباس اسلام خود را نمایان می‌کرد و چه پشت‌کردن به کفر فتنه‌ی طرح‌شده‌ی پیچیده‌ی سال 88 که عده‌ای به تعبییر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌علیه»: «حاضر می‌شوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند، کاری می‌کنند که سردمداران غربی و دشمنانِ درجه‌ی یک ملت ایران به هیجان می‌آیند و سر شوق می‌آیند و از آن‌ها حمایت می‌کنند».[2] به تعبیر امام سجاد«علیه‌السلام»: «سَهَّلْتَ لَهُم طَرِیقَ الْغَی‏» راه طغیانگری را برای مستکبران آسان کردند . پس راز فروافتادن در چنین انحرافی را باید در بیرون‌افتادن از شوق عالم ایمانی جستجو کرد که با غفلت از قدسی‌ترین مطلوب پیش می‌آید و با گریه بر حسین«علیه‌السلام»شوق عالم ایمانی در انسان زنده می‌ماند و مسیر خروج از جهنم به سوی بهشت هموار می‌گردد زیرا بهشت از نور سیدالشهداء«علیه‌السلام»خلق شده، بهشت رجوع به حق و پشت‌کردن به همه‌ی باطل‌ها است. آری بنا به تعبیر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»: «گریه‌کردن بر شهید؛ زنده نگه‌داشتن نهضت است‏»[3] و قرارگرفتن در آن نهضت.


4- نهضت کربلا فرهنگ جامعی است که همچون نور بر هر قسمت از آن نظر شود سایر ابعاد آن نیز در منظر انسان قرار می‌گیرد و بر این مبنا از زاویه‌ای خاص به کربلا نظر می‌کنیم به امید آن‌که سایر زوایا نیز بر قلب ما تجلی کند.

قال الرّضا«علیه‌السلام»: «فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ- فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام‏»[4] بر مانند حسین باید گریست این گریه گناهان بزرگ را بریزد و یا حضرت سجاد«علیه‌السلام»می‌فرمایند: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ«علیه‌السلام»دَمْعَةً- حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ- بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَابا». هرگاه چشم شخص مؤمنى براى شهادت امام حسین«علیه‌السلام»بقدرى پر از اشک شود که به گونه‏هاى صورتش بچکد، خدا او را دائماً در غرفه‏هاى بهشتى جاى خواهد داد.

با توجه به این‌که گریه برای حسین«علیه‌السلام»راه قرارگرفتن در کنار حسین«علیه‌السلام»را در مقابل ما می‌گشاید، چه کنیم که به درجه‌ی گریه‌کنندگان بر حسین«علیه‌السلام»برسیم؟ در جواب باید گفت: ابتدا باید راز حرکتِ امام حسین«علیه‌السلام» را بشناسیم. و متوجه باشیم مقصد اصلی این حرکت «اسْتَنْقَذَنَا بِهِ مِنَ الْجَهَالَة» بیداری ما از جهالت است، سپس با توجه به این‌که نور امام در قلوب مؤمنین موجود است. سعی کنیم با رعایت حرام و حلال الهی حبّ امام را در خود کشف کنیم.[5] زیرا رعایت حرام و حلال خدا یک نوع سنخیت با جان امام معصوم در انسان ایجاد می‌کند.


5- روح حسینی روح «رضا» در شدیدترین مصیبت‌ها است عرضه داستند: «صبراً علی قضائک لا معبوداً سواک، یا غیاث المستغیثین» و مقام او مقام « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة » شد و نتیجه‌ی آن « فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی‏ وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏» گشت و او را در عبودیتی خاص جای دادند و لذا حسین«علیه‌السلام» راهی را نمایان فرمود که چگونه باید در جنت خاصِ خدا قرار گرفت و آن راه این بود که برای حفظ اسلام از تحمل هر مصیبتی استقبال باید کرد تا درجه‌ی عبودیت خاص و جنت خاص به انسان بدهند و توجه به چنین هدفِ خاصی با اشک برای امام حسین«علیه‌السلام» هموار می‌گردد. به حسین«علیه‌السلام» نظر کنید و به عبودیت خاصی که راه حسین«علیه‌السلام» بر جان شما می‌گشاید و با اشک بر حسین«علیه‌السلام»طلب چنین راهی را داشته باشید تا شما هم بتوانید بگویید «مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌ی دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب‌الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادی با ما چنین کند ولی ما به وظیفه‌ی اسلامی خود عمل می‌کنیم».[6]


6- روح حسینی روح جمع بین گریه و صبر است. هم در هنگام آخرین وداع وقتی سکینه دوید و جامه‌ی پدر را گرفت، حضرت نشستند و او را به دامن گرفتند و اشک‌های خود را با آستین پاک کردند، ولی از عزم خود کوتاه نیامدند و هم وقتی با جسد حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» روبه‌رو شدند شدیداً گریه کردند و از عزم خود کوتاه نیامدند و هم وقتی حضرت زینب«علیهاالسلام» را از گریه و جزع تسلی می‌دادند، خودشان اشک ریختند و از عزم خود کوتاه نیامدند، و اشک برای امام حسین«علیه‌السلام»سبب یگانگی با روح آن حضرت می‌شود. روحی که معاویه به سعیدبن‌العاص در موردش نوشت: «و انظر حسینا خاصة، و هو لیث عرین‏» مواظب حسین باش، او شیر بیشه‌ی شجاعت است.


7- معاویه به امام حسین«علیه‌السلام» در اعتراض به این‌که چرا دعوت سعیدبن‌العاص را جهت بیعت با یزید نپذیرفته، نامه می‌نویسد که « کارهاى تو به آگاهى من رسیده است. گمان نمى‏کنم که تو آن کارها را انجام داده باشى. تو با هر کسى که بیعت کنى مردم به او اقبال مى‏کنند و آن نیز تنها به خاطر ارزش و برترى و جایگاه توست که خداوند آن را بالا برده است. تقواى الهى پیشه کن.» و امام«علیه‌السلام» در جواب او می‌نویسند: «نامه‏اى را دریافت کردم، در آن یادآور شده بودى، کارهاى من به اطلاع و آگاهى تو رسیده است. ای معاویه! طرفداران تو گروه شیطان هستند، گروه تو از دین بیرون رفتگانند .«قلت: لا ترد هذه الأمة فی فتنة، و إنی لا أَعْرِفُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وَلَایَتِکَ عَلَیْهَا» گفته بودى مردم را داخل فتنه نکنم، ولى من فتنه‏اى بزرگ‏تر از امارت و حکومت تو نمى‏شناسم. گفته بودى، به خودت و دینت و امت محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» نگاه کن، «و إنی و الله ما أعرف أفضل من جهادک، فإن أفعل فإنه قربة إلى ربی، و إن لم أفعله فأستغفرالله» ولى به خدا سوگند، هیچ چیزى را برتر از جهاد با تو نمى‏دانم که اگر آن را انجام دهم فقط قصدم قربت به خداوند است، و اگر آن را ترک گفته‏ام از خداوند بجهت این گناه استغفار مى‏کنم‏. بدان، خداوند هرگز کسانى را که تو به ظن و گمان خود آنان را کشتى فراموش نخواهد کرد. همچنین کار تو را که مى‏خواهى کسى را که شراب مى‏نوشد و با سگ بازى مى‏کند، به عنوان خلیفه مسلمانان معین کنى. من سرانجام تو را بجز این که عذاب خداوند را در پى خواهد داشت نمى‏بینم، تو با این کار دنیاى خود را نابود و رعیت را نیز ضایع مى‏کنى».

ارادت به این روحیه یک نحوه اتحاد و بالتّبع اشک به همراه دارد و انسان توانسته قدسی‌ترین مطلوب خود را که نمایش صبر و عاطفه است پیدا کند.


8- وقتی یزید با دست خود عملاً کلید نهضت امام حسین«علیه‌السلام» را رقم زد و به ولیدبن‌عتبه نوشت: «خُذِ الحسین و عبدالله‌بن‌عمر و عبدالله‌بن‌زبیر اَخْذاً شدیاً لیست فیه رُخصَةً حتی یبایعوا. والسلام»؛ حسین و عبدالله‌بن‌عمر و عبدالله‌بن‌زبیر را با شدت تمام جلب کن و هیچ فرصتی به آن‌ها مده تا این‌که بیعت کنند. حضرت کنار قبر رسول‌الله«صلی‌الله‌علیه‌وآله» آمدند و در شب اول با حضرت درد و دل نمودند و مشکلاتِ پیش‌آمده را گفتند و در شب دوم تا صبح کنار قبر مبارک رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» به مناجات گذراندند و عرضه داشتند: «اللّهم! انّ هذا قبر نبیّک محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و انا ابن بنت نبیّک، و قد حضرنى من الامر ما قد علمت اللّهم! انّى احبّ المعروف، و انکر المنکر، و أسألک یا ذا الجلال و الاکرام بحقّ هذا القبر و من فیه الّا اخترت لى ما هو لک رضا و لرسولک رضا». بار خدایا! این آرامگاه منوّر پیامبرت محمّد است و من فرزند دخت فرزانه او. براى من رخدادى در حال رخ گشودن است که خود بدان آگاهى. بار خدایا! من ارزشها را دوست مى‏دارم و از ضدّ ارزشها بیزارم و آنها را رد مى‏کنم. بار خدایا! اى صاحب شکوه و اى ارزانى دارنده کرامت‏ها! تو را به حرمت این قبر و صاحبش سوگند مى‏دهم که آنچه مورد خشنودى تو و پیامبرت مى‏باشد برایم پیش آورى. امام در این مناجات در عین آن‌که اصول کلی حرکت خود را با خدای خود در میان گذاردند تقاضا کردند راهی را به حضرت بنمایاند که موجب رضای او و رضای رسولش باشد و از این طریق نهضت خود را شروع کردند تا شیعیان بتوانند ترکیبی از اشک و حماسه را بفهمند و با آن زندگی کنند.

والسلام


1 - امام باقر«علیه‌السلام»می‌فرمایند: «إنَّ رسول‌الله«صلی‌الله‌علیه‌وآله» کان هو الإمام»، رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» امام بود.

2 - مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در عید غدیر سال 89

3 - صحیفه‌ی امام، ج‏10، ص: 314

4 - بحار الأنوار ، ج‏44، ص: 284

5 - حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند:« مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِه‏» کسى که خداوند خیر را براى او اراده کرده باشد در قلبش محبّت امام حسین«علیه‌السلام»را قرار داده و در دلش محبت زیارت آن جناب را مى‏اندازد و کسى که خداوند سوء و بدى را برایش بخواهد در قلبش بغض امام حسین«علیه‌السلام»قرار داده و در دلش بغض زیارت آن حضرت را مى‏اندازد.

6- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، 2/1/68

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حامد جوارانی

درعزاداری ماه محرم باید به رابطه «حقوقی» و «حقیقی» بامعصومان(علیهم السلام) توجه کنیم

   تصویر مرتبط

درعزاداری ماه محرم باید به رابطه «حقوقی» و «حقیقی» بامعصومان(علیهم السلام) توجه کنیم


رابطه ی حقوقی این است که موانع ظهور حضرت را برطرف کنیم و رابطه ی حقیقی این است که بدانیم آنان والدین ما هستند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حامد جوارانی

امام حسین (علیه السلام) فقط در کربلا نیست؛ همه جا حضور دارد؛


تصویر مرتبط


امام حسین (علیه السلام) فقط در کربلا نیست؛ همه جا حضور دارد؛ 



باید بدانیم همان طور که خداوند «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ = مسلماً او به هر چیزى احاطه دارد» (فصلت/54)، 

نماینده خدا هم که مظهر خداست، «بکل شی محیط» است.

همان طور که « إِنَّ اللَّهَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ = در حقیقت هیچ چیز [نه] در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمى‏ ماند» (آل عمران/5). برای خلیفه ی خدا هم هیچ چیز در آسمان و زمین مخفی نیست.

همان طور که خداوند «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة و خارج عن الاشیاء لا بالمباینة = داخل در اشیاء است اما نه آن جوری که یک‌ جسم داخل جسم دیگر می‌شود، و خارج است از اشیاء، نه به‌ معنای اینکه مباین و بیرون باشد»، یعنی خداوند با اشیاء ممزوج نیست و بیرون از آنها هم نیست. ‌رابطه معصوم با تو همین طور است. رابطه معصوم با کل جهان همین طور است، «کلّ‌شی محیط» است.

بنابراین شما به محض اینکه بگویید: « السلام علیک یا اباعبدالله» اگر خوب نفهمی که امام بر همه جهان محیط است، بر خودت این زحمت را روا می داری که ذهنت را از مرز ایران بیرون ببری و بروی از مرز خسروی و مهران تا کربلا و فکر کنی امام حسین آنجا پشت ضریح نشسته و تو از اینجا با او حرف می زنی. در حالی که امام حسین (علیه السلام) همین جا پیش خودت است و محیط بر تمام وجودت است.

 

برای همین هم شما هیچ لحظه ای نمی توانی فکر کنی که یک جایی معصوم نباشد، امام زمان نباشد. ائمه همه جا حضور دارند. شدت حضور شان به قدری زیاد است که خداوند فرمود: «......نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ = و ما انسان را آفریده‏ ایم و مى‏ دانیم که نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم » (ق/16). وقتی گفته می شود، «ما» یعنی خدا و چهارده معصوم و فرشته ها.

«ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم» یعنی خداوند و اهل بیت و فرشته ها از رگ گردن به ما نزدیکترند. خداوند در آیه دیگر قرآن می فرماید: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ = خدا میان آدمى و دلش حایل مى‏ گردد» (انفال/24). خدا از خودت به خودت نزدیک تر است، معصوم هم همین گونه است. یعنی در تمام وجود تو معصوم وجود دارد، هیچ جایی از تو نیست که برای معصوم مخفی باشد.

 

وقتی می گویی:«السلام علیک یا ابا عبدالله»، امام حسین کجاست؟ خودت هم این را شهود می کنی و می دانی جایی نیست که بگویی «السلام علیک یا ابا عبدالله؛ السلام علیک یا صاحب الزمان» و نشنوند.

امام حسین و امام زمان در من حضور دارند؛ در زیارت جامعه می خوانیم: «وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ = و ارواحتان در ارواح، و جانهایتان در جانها، و آثارتان در آثار، و قبرهایتان در قبرهاست».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حامد جوارانی