تصویر مرتبط

شناخت و اثبات وجود خداوند (2)

عبدالحسین خسروپناه

 

برهان نظم

گسترده ترین برهانی که فیلسوفان غربی و اسلامی و منابع دینی همچون قرآن و روایات با بیان نشانه های آفاقی و انفسی، برای اثبات وجود خداوند عالم و قادر به کار برده اند، برهان «غایت شناختی» (1) یا «اتقان صنع» (2) یا «برهان نظم» است. این برهان، که در میان توده مردم از نظر منطقی و عرفی، پایگاه مورد اعتمادی دارد، احتمال نبودن خدا را به صفر نزدیک می کند.
سابقه این برهان در آثار و متون فلسفی به رساله تیمائوس افلاطون بازمی گردد و آخرین برهان از براهین پنج گانه توماس آکویناس است. این برهان در کتاب «الهیات طبیعی» یا «شواهد وجود و صفات الهی از پدیده های طبیعت»، ویلیام پیلی شرح شده است. (3) فلاسفه و متکلمان اسلامی، مقتدم از برهان نظم برای اثبات ذات واجب استفاده نکرده و آن را تنها در بیان وحدت و علم الهی به کار برده اند. این برهان نزد حکمای متأخر بر اثبات ذات باری تعالی دلالت دارد. (4)...


چیستی و اقسام نظم

نظم، یک نوع رابطه هماهنگ میان اجزای یک مجموعه، برای تحقق یافتن هدف مشخص است؛ به گونه ای که هر جزیی از اجزای مجموعه، مکمل دیگری بوده و فقدان هر یک سبب می شود که مجموعه، هدف خاص و اثر مطلوب را از دست بدهد. واقعیت نظم در یک پدیده طبیعی جز این نیست که اجزای مختلفی از نظر کیفیت و کمیت دور هم گرد آیند، تا در پرتو همکاری اجزای آن، هدف مشخص، تحقق یابد. (5) واکاوی مفهوم نظم و تعاریف آن نشان می دهد که تحقق نظم در گرو چند رکن اساسی است:
1- وجود اشیاء یا اجزای مختلف
2- ترتیب، آرایش و هماهنگی میان آنها
3- وجود هدف معین
4- تأثیر نسبی هر یک از اجزاء در تحقق هدف وابستگی تحقق هدف به اجتماع آنها
5- عامل ربط دهنده و برقرار کننده پیوند خاص میان اجزاء. (6)
نظم از یک اعتبار، به نظم اعتباری، نظم صناعی و نظم طبیعی، تقسیم می شود. نظم تکوینی و طبیعی آن است که رابطه و ترتیب حاکم بر اجزای یک پدیده، امری تکوینی و طبیعی باشد، نه امری قراردادی و یا ناشی از ترکیب صناعی. نظم تکوینی به سه قسم تقسیم می گردد: 1- نظم ناشی از ربط علت فاعلی با معلول یا نظم علی و معلولی (7) 2- نظم ناشی از ربط علت غایی با معلول یا نظم غایی (8) 3- نظم ناشی از علل قوام یا ارتباط داخلی اجزای یک شیء با یکدیگر یا نظم داخلی و نظم زیبایی شناختی. (9) نظم مورد بحث در برهان نظم، نظم طبیعی (نه صناعی و قراردادی) و نظم غایت مند و هدفدار است. (10)

تبیین برهان نظم

اساس این برهان آن است که نظم و سامان مندی جهان بدون صانعی غایت نگر و ناظمی حکیم و عالم، ممکن و خردپذیر نیست. (11) به تعبیر سعدی:
این همه، نقش عجب بر در و دیوار وجود *** هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار (12)
این نوع استدلال با تکیه بر وجود شیء یا اشیاء خارجی دارای نظم غایی و با استناد به اصل علیت، وجود خداوند را تحت عنوان «علتی غیرمادی و عالم و قادر» ثابت می کند. در استدلال های غایت شناختی، ابتدا غایت یا غایاتی برای طبیعت یا موجودات طبیعی فرض می شود و سپس به دلیل این که غایت مداری فعل، مستلزم وجود شعور و ادراک در فاعل آن فعل است در حالی که عوامل طبیعی، فاقد شعور و ادراک اند، اثبات می کنند که دست فاعل فوق طبیعی ذی شعوری در طبیعت، در کار است که همان خداوند است. (13)
برهان نظم، تقریرهای گوناگونی دارد. (14) همه آن ها از دو مقدمه حسی و عقلی تشکیل شده است.

مقدمه اول:

مشاهدات عینی و کاوش های علمی از نظم هدفدار موجودات طبیعی گزارش می دهند، چیزی که هست، روشن ترین و بارزترین جلوه های نظم برای بشر در عالم نباتات، حیوانات و انسان ها نمایان است و در حقیقت هر یک از رشته های علوم، مانند: فیزیک و شیمی و زیست شناسی در خدمت بررسی کیفیت این مجموعه هاست که با هماهنگی خاصی، اهداف و آثار ویژه ای را در پی دارند. به طور مثال، تمام تشکیلات چشم از مردمک گرفته تا پرده های مختلف آن، آب های گوناگون و مخروط ها، اعصاب بینایی و عضلاتی که حرکات چشم را تکمیل می کنند، با کمیت و کیفیت خاصی دور هم گرد آمده اند تا هدف معینی را به نام «بینایی» تحقق بخشند. این نظم طبیعی توسط انسان بی سواد و دانشمند قابل کشف است. یک کشاورز بی سواد از مطالعه زمین و درختان می فهمد که نظمی در جهان وجود دارد؛ دانشمندان نیز می دانند و بر اساس وجود قوانین تکوینی، به فکر کشف آن ها برمی آیند.

مقدمه دوم:

عقل و خرد به روشنی درک می کند، که یک نوع رابطه منطقی میان نظم موجودات و نیز هدف مندی و شعور وجود دارد. خرد می گوید ساختمان هر یک از این پدیده ها حاکی از یک نوع محاسبه و اندازه گیری است که اجزای متفاوت پدیده ها را از نظر کمی و کیفی متناسب ساخت، و در میان آن ها همکاری و هماهنگی، برقرار نموده است تا سرانجام، هدف تحقق پذیرد و هرگز نمی توان، چنین کاری را معلول هر نوع عامل ناآگاه دانست، زیرا محاسبه و اندازه گیری که اساس نظم را تشکیل می دهد، زاییده علم و آگاهی است و تنها از عامل دانا و توانا ساخته است و از عامل ناآگاه ساخته نیست. (15)
این ادعا که نظم جهان فقط با فرض وجود ناظم می تواند تبیین شود، جان برهان نظم است. این برهان، گرچه در تعابیر غربیان، مبتنی بر تمثیل مصنوعات انسانی است و بدین ترتیب، پیلی چشم را با یک ساعت مقایسه کرده است و چنین استدلال می کند که اگر شخصی که در یک جزیره دورافتاده، زندگی می کند، ساعتی را بیابد، او این فرض را که این ساعت، توسط موجود هوشمندی ساخته شده است، تصدیق می کند. به همین دلیل سزاوار است که انسان با بررسی چشم، این نتیجه را بگیرد که آن، توسط موجود هوشمندی ساخته شده است. (16) اما باید توجه داشت که برهان نظم در تکوین، برگرفته از تمثیل مصنوعات بشری نیست. تلازم عقلی میان نظم در پدیده با شعور پدیدآورنده، گوهر استدلال و برهان نظم است. وجود شرور، در جهان طبیعت نیز زاییده نظم تکوینی است و نافی هدفمندی و شعور نیست. بنابراین اشکالات شش گانه دیوید هیوم در کتاب «گفتگوهایی در باب دین طبیعی»، (17) بر برهان نظم وارد نیست. این کتاب، بیست و سه سال پیش از نوشته ویلیام پیلی، منتشر شد و جواب هایی بدان داده اند. (18)
بسیاری از آیات قرآن بر برهان نظم دلالت دارند: «وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ أنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ»؛ (19) و از نشانه های الهی این است که خداوند، شما را از خاک آفریده، سپس شما را انتشار داده و پراکنده ساخته است. «وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزوَاجَاً لِّتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ (20) از آیه های او این است که برای شما از خودتان همسرانی آفریده است، تا به وسیله آن ها آرام گیرید و میان شما دوستی و رحمت پدید آورد، در این امور نشانه هایی برای گروه اندیشمند است. «وَ مِن آیَاتِهِ خَلقُ السَّماوَاتِ وَالأرضِ وَاختِلافُ اَلسِنَتِکُم وَألوَانِکُم إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَات لِلعَالَمینَ»؛ (21) از آیه های الهی، آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان ها و رنگ های شماست؛ و در این مطالب نشانه هایی برای جهانیان است. «وَ مِن آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ وَابتِغاؤُکُم مِن فَضلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتِ لِقَومٍ یَسمَعُونَ»؛ (22) از آیه های او خوابیدن شما در شب و روز و فعالیّت و روزی طلبی شما از فضل اوست، در این امور، نشانه هایی است برای قومی که گوش می سپارند. «وَمِن آیَاتِهِ یُرِیکُم البَرقَ خَوفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَیُحیِی بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ»؛ (23) از آیه های الهی این است که برق را برای بیم و امید به شما نشان می دهد و آبی از آسمان نازل می کند؛ آن گاه زمین مرده را احیا می سازد. در این امور نشانه هایی است برای قوم خردمند. «إِنَّ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَالأرضِ وَاختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَالفُلکِ الَّتِی تَجرِی فِی البَحرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَأحیَا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِهَا وَبَثَّ فِیها مِن کُلِّ دابَّةٍ وَتَصریفِ الرِّیَاحِ وَالسِّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَالأرضِ لَایاتِ لِقَوم یَعقِلُونَ»؛ (24) در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز و حرکت کشتی ها در دریا سود مردم است و بارانی که از آسمان ها نازل می شود، آن گاه زمین های مرده را احیا می سازد و انواع جنبندگان که در روی زمین پراکنده اند و چرخش بادها و ابرهایی که در میان آسمان ها و زمین به کار گرفته شده اند، نشانه هایی است برای قوم خردمند. آیات فراوان دیگری در قرآن بر اثبات وجود خدای عالم و قادر بر اساس برهان نظم یا «برهان آیه ای» دلالت دارند. (25)
حاصل سخن آن که عقل و نقل دینی، برهان نظم را در راستای اثبات موجود عالم، قادر، حکیم و ناظم جهان طبیعت ثابت می کند، اما واجب الوجود بودن این موجود، متوقف بر برهان وجوب و امکان است.

برهان نظم و تئوری داروین

پیدایش انواع از نظر دانشمندان، دربردارنده دو فرضیه است: یکی فرضیه ثبات انواع که به خلقت مستقل و پیدایش ناگهانی قائل است؛ دوم، فرضیه تبدّل انواع که به اشتقاق موجودات از یکدیگر نظر دارد. حال، سخن در این است که آیا می توان نظریه ثبات انواع را موافق خداشناسی و برهان نظم، و فرضیه تبدل انواع را نافی آن دانست. برخی چنین ادعا می کنند که تئوری داروین، با برهان اتقان صنع (26) یا هدف شناختی (27) تعارض دارد؛ به گونه ای که نمی توان با این برهان، که مهم ترین برهان برای خداشناسی است، به اثبات وجود خدا پرداخت. بدون شک، برهان اتقان صنع یا برهان نظم در کنار براهین هستی شناختی (28) و جهان شناختی (29)، یکی از مهم ترین براهین سه گانه کلاسیک به شمار می رود.
همان گونه که گذشت این برهان بر چنین حقیقتی دلالت دارد که جهان، نمایان گر نظم هدفمند (طرح و تدبیر و انطباق) است؛ بنابراین، باید پدیدآورنده آن طرح هوشمند یا مدبر حکیم باشد. مشخصه عمده نظم هدفمند، این است که مفهوم روندها و ساختارهایی را پیش می کشد که به نحوی با هم تناسب یافته اند تا نتیجه خاصی را به بار آورند. ویلیام پیلی (م william paley / 1743-1805) متکلم و فیلسوف انگلیسی، در تبیین این برهان می گوید: اگر کسی در جزیره برهوتی یک ساعت پیدا کند، حق دارد چنین بیاندیشد که موجودی هوشمند آن را ساخته است. طبق نظریه تکامل، ساختارهای ارگانیک امروز بر اثر فرآیندهای صرفاً طبیعی، از بطن ارگانیسم های بسیار ساده تر برآمده اند؛ بنابراین نظریه، دو عامل نقش عمده ای را ایفا می کنند: 1- جهش یا موتاسیون (Mutation)؛ 2- فراوانی جمعیت. جهش یا موتاسیون وقتی رخ می دهد که یک جانور نوزاد، در موردی با پدر و مادرش فرق پیدا می کند؛ به نحوی که این فرق را به نسل خویش هم منتقل می سازد و آن ها نیز آن را به دیگران انتقال می دهند. همه همّ و غم داروین این است که فقط توضیح دهد که چگونه ارگانیسم های پیچیده از دل ارگانیسم های ساده تر پدید می آیند. (30)
برای تبیین برهان نظم، تقریرها و روایت های مختلفی ذکر کرده اند. به گفته آیسلی، داروین برهان اتقان صنع را ابطال نکرد؛ بلکه فقط روایت ساعت ساز و ساعتِ این برهان را رد کرده است. (31) شاید بدین جهت است که وی در پاره ای از آثارش، قوانین تکامل حیات را آفریده خداوند معرفی می کند؛ ولی بعضی از انواع پدید آمده از تکامل را محصول اتفاق دانسته است؛ نه طرح و تدبیر قبلی. (32) البته توجه به این نکته، لازم و ضروری است که از نوشته های داروین به دست می آمد که مراد وی از اتفاق، جهل و نادانی نسبت به علل و عوامل پدیدآورنده، پدیده است؛ گرچه وی با اصل غایت مداری و هدف محوری نیز مخالفت شدید می ورزید. به هر حال، برخی از اندیشمندان بر آن شدند که در تفسیر رابطه طبیعت و خداوند، بگویند که آفریدگار از طریق تکامل عمل می کند و طرحی تدبیر می کند که به تدریج گشایش و گسترش می یابد. (33) از طرف دیگر، کسان دیگری پیدا شدند تا در موقع انتشار کتاب «منشا انواع» چنین اظهار کنند که در جریان تحول، خداوند از کار خلقت تسکین یافته است و به نام قوانین لایتغیر، از اداره عالم، معاف گردیده است. (34)
ظهور نظریه داروین و ارتباط آن با خداشناسی، چنان سر و صدایی در اروپا به وجود آورد که مخالفان و موافقان، در مقابل هم جبهه گرفتند. عده ای با ابطال و انکار تئوری داروین، به دفاع از حریم خداشناسی پرداختند و دسته ای دیگر، مطلقاً به نفی برهان نظم دست زده و از آن نتیجه ملحدانه ای گرفتند و یک دسته نیز به گونه ای زیرکانه، به جمع هر دو نظریه پرداختند؛ برای نمونه، برخی از همکاران نزدیک داروین، مانند چارلز لاین و هرشل، به هیچ وجه فرضیه داروین و انتخاب طبیعیِ وی را مغایر مذهب و حکمت الهی نمی دانستند. بیش تر اندیشمندان اسلامی نیز بر این باورند که هرگز داروینیسیم با حکمت صنع و مدبرانه بودن آفرینش تعارضی ندارد و این فرضیه توان این را ندارد که ثابت کند حرکت ماده، خودکفا بوده و نیازی به عامل خارجی ندارد؛ زیرا قانونمندی ماده، نشانه حکمت صنع است و پیدایش انواع جدید، در جماد و گیاه و جاندار نیز نشانه حکمت صنع و دخالت دست غیبی در پدیده هاست.
عقیده تحوّل انواع، به هر صورتی که باشد، همانند عقیده ثبات انواع، با اصل توحید و خداشناسی مخالفتی ندارد و هر دو به طور یکسان، وجود یک نظام عمیق و اسرارآمیز را در جهان هستی اثبات می کنند و این نظام، بهترین نشانه وجود خداست. چه نظمی بالاتر از این که پروردگار از یک موجود تک سلولیِ ساده، این همه موجودات عجیب و شگفت انگیز گوناگون را ایجاد کند. (35)
استاد شهید مرتضی مطهری آورده اند که اگر اصول لامارک و داروین برای پیدایش نظم طبیعت کافی باشد، در این صورت برهان نظم برای اثبات خدا از بین می رود؛ ولی اصول آن دو اندیشمند، توجیه کننده طبیعت نیست. پیدایش تدریجی و تغییرات تصادفی ساختمان اندام های گیاهان و حیوانات، برای توجیه نظم دقیق آن ها کافی نیست. هر کدام از جهازها (هاضمه، تنفس، باصره، سامعه و ...) یک تشکل حیرت انگیز دارند و مجموعاً یک کار و هدف را دنبال می کنند. با وجود این، قابل قبول نیست که تغییر تصادفی- گرچه به صورت تدریجی- آن ها را به وجود آورده باشد. اصل تکامل، بیش از پیش، دخالت قوه ای مدبر و هادی و راهنما را نشان می دهد. (36) ایشان علت تلقّی تعارض میان نظریه تکامل و برهان اتقان صنع را ضعف دستگاه های فلسفی معرفی می کنند و در نوشته دیگرشان به تعارض میان این نظریه و برهان مذکور اعتراف می کنند؛ ولی اصول آن را ناتمام و ناقص می شمارند. توضیح ایشان در بیان تعارض این است که وقتی در اثر تنازع بقا، موجودِ قوی تر و نیرومندتر ماندگار شد و از طرفی، بچه های جانداران، در اثر امتیازات و ویژگی های خاصی در این نزاع برنده شدند و این امتیازهای تصادفی هم در اثر وراثت به فرزندان انتقال یافت؛ در آن صورت، نظام خلقت نتیجه امتیازهای پی در پی است که هر کدام از آن ها به طور تصادفی و به حکم قانون تنازع بقا و بقای انسب و اصلح به وجود آمده اند. اگر این نظام از ابتدا با همین امتیازها و خصوصیت ها به وجود آمده باشد، جز با دخالت مدبّر حکیم، قابل توجیه نیست؛ ولی اگر پیدایش آن را در یک حرکت تدریجیِ صدها میلیون ساله بپذیریم، بدون وجود مدبر قابل توجیه است. (37)
از نظر نگارنده، تئوری انتخاب طبیعی، یا اثبات وجود خدا منافاتی ندارد؛ زیرا اولاً، دستاوردها و فرضیه های علوم تجربی به طور دائم در حال تغییر و تحول اند؛ ثانیاً، برهان اتقان صنع، تنها و حتّی عمده ترین دلیل برای اثبات وجود خدا نمی باشد. براهین مهم تر و جدی تر نیز در این زمینه وجود دارد؛ ثالثاً، نظام آفرینش به جانداران و گیاهان انحصار ندارد تا با تئوری تکاملی جانداران، بتوان دست از تدبیر حکیمانه الهی شست. چگونه می توان با اصول داروینیسم، نظم در جهان بالا و سیارات و کهکشان های آسمان را توجیه و تبیین کرد؟ رابعاً، مفهوم غایت و فینالیسم، مسئله کاملاً فلسفی است و زیست شناسان، نفیاً و اثباتاً حق اظهارنظر درباره آن را ندارند. وجود نیروهای فوق طبیعی و نظارت بر جریان های طبیعت، ادعایی است که فقط در قالب های فلسفی قابل اثبات یا نفی می باشد؛ خامساً، تغییرات تصادفی، هیچ گاه بر نفی هدف و علت غایی دلالت ندارد؛ زیرا جهل بشر، منشأ این ادعا است و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، قول به اتفاق و تصادف، ناشی از جهل نسبت به اسباب حقیقی و نیز نسبت غایت به صاحب غایت است. (38)
برخی از نویسندگان، برخلاف انتظار، به تأیید این تعارض برخاسته و چنین نگاشته اند:
«داروین، انقلاب نیوتنی را در عالم زیست شناسی ایجاد کرد. آن انقلاب چیزی نبود جز زدودن تفسیرهای غایی از حوزه عالم حیات و جانشین کردن تفسیرهای علّی بر تفسیرهای غایی. تئوری تحوّل انواع، در واقع، تفسیر علّی از عالم ارگانیسم ها را ارایه می دهد؛ به گونه ای که دانشمند را از دست یازیدن به تفسیر غایی بی نیاز می کند و راه را برای تفسیر تصادفی در عالم حیات باز می نماید. بر مبنای تئوری خلق الساعه، نمی توان باور کرد که گونه ها با این عظمت و پیچیدگی، بدون ناظم طراحی شده باشند؛ چرا که احتمال انسان شدن یک ماده بی جان بسیار کم است؛ به گونه ای که قابل اعتماد نمی باشد. اما در بینش خلقت تحوّلی، چون در عالم تکامل رخ می دهد و گونه ها به تدریج از طریق تحوّل از گونه های بسیار ساده تر به ظهور می رسند...، بنابراین، قبول پیدایش تصادفی گونه ها استبعادی ندارد؛ به دیگر سخن، تئوری تکاملی نشان می دهد که دلالت نظم به ناظم، وقتی است که نسبت به شرایطِ ظهور تصادفی آن پدیده علم نداریم و تفسیر آن را با مکانیزم های مادی نمی توانیم بیان کنیم». (39)
این گفتار، گرفتار نقدهای ذیل است که به اختصار به آن اشاره می کنیم:
1- اگر قرار باشد داروین با انقلاب زیست شناسانه خود، به زدودن تفسیرهای غایی و جانشین کردن تفسیرهای علّی به جای تفسیرهای غایی بپردازد، باید به نویسنده محترم گفته شود که این انقلاب از زمان گالیله در اوایل قرن هفدهم اتفاق افتاد و تفسیر غایت مدارانه ارسطویی، جای خود را به تفسیر علّی داد. باربور، در این باره می نویسد: «بعد از این که توسل به علیّت غایی از رواج افتاد، به جای تعریف و تصوّر خداوند به عنوان خیر اعلی که سیر همه چیز به سوی اوست، تعریف دیگری به عنوان علت اولی جایگزین شد که عبارت بود از نخستین حلقه از سلسله علل فاعلی». (40)
2- با توجه به رویکرد چهارصد ساله عالمان به طبیعت، هیچ دانشمندی نباید تفسیر غایی از جهان طبیعت داشته باشد و در واقع، عالمان به لحاظ وظیفه علمی خود نفیاً و اثباتاً از این نوع تفسیر و طبیعت شناسی مبرّا هستند؛ ولی فیلسوفان به هیچ وجه نمی توانند نسبت به چنین نگرشی بی تفاوت باشند.
3- اگر کسی تفسیر علّی از عالم را بپذیرد و سلسله و حلقات علت و معلولی را به علت اولی با اوصافی مانند واجب الوجود، حکمت، علم عام، قدرت مطلق، خیرخواهی نامحدود و غیر این ها منتهی کند، ناچار است علت غایی و تفسیر غایی از جهان را نیز پذیرا باشد؛ زیرا حکمت خدا و بی نیازی واجب، هدفمندی فعلی را تثبیت می نماید.
4- اگر تکامل تدریجی داروین را با حساب احتمالات عقلایی و ریاضی ضمیمه کنیم، می توان نظام هدفمند و خالق هدفدار را به صورت ریاضی اثبات کرد.
پی نوشت ها :

1. Teological Argument
2. Argument of Design
3. جان هیک، همان، ص 58.
4. عبدالله جوادی آملی، همان، ص 227 و جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص 79-78.
5. جعفر سبحانی، همان، ص 73.
6. ر.ک. به: حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، ص 148.
7. Cousal Order.
8. Teleological Order.
9. Aesthetistical Order.
10. همان، ص 149.
11. همان، ص 147.
12. سعدی
13. عبدالرسول عبودیت، همان، ص 57.
14. نگاه کنید به: الف) حمیدرضا شاکرین، همان، ص 151. ب) مایکل پترسون، همان، ص 152 به بعد.
15. جعفر سبحانی، همان، ص 76-74، برای اثبات مقدمه دوم، راه های مختلفی ذکر شده است از جمله: 1- روش تحلیلی 2- روش های برهانی که عبارتند از: روش مبتنی بر اصل علیت، روش مبتنی بر گزینش و انتخاب 3- روش متکی به استقراء جهت آگاهی بیشتر نگاه کنید: احمد دیلمی، طبیعت و حکمت پژوهشی در برهان نظم، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376، فصل سوم، ص 115-113.
16. پل ادواردز، همان، ص 78.
17. Dialogus Concerning Natural Religion.
18. جهت اطلاع بیشتر از اشکالات هیوم و سایر اشکالات و پاسخ های آنها، بنگرید به: الف) پل ادواردز، همان، ص 89-78؛ ب) جوادی آملی، همان، ص 243-231؛ ج) جعفر سبحانی، همان، ص 109-80؛ د) جان هیک، همان، ص 68-61؛ ه) حمیدرضا شاکرین، همان، ص 174-160.
19. روم: 20.
20. روم: 21.
21. روم: 22.
22. روم: 23.
23. روم: 24.
24. بقره: 164.
25. رعد: 3. روم/25 و انفال/62-63.
26. Argument From Design.
27. Teleolgical Argument.
28. Ontological Argument.
29. Cosmdogical Argument.
30. ر.ک: خدا در فلسفه، بهاء الدین خرّمشاهی، ص 84.
31. علم و دین، ص 113.
32. همان، ص 111.
33. همان، ص 113.
34. برتراند راسل، علم و مذهب، ص 53.
35. بحث و بررسی درباره داروینیسیم، ص 155- 153؛ مجله تخصصی کلام اسلامی: تحوّل انواع و حکمت صنع، شماره 15.
36. شهید مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، قم، انتشارات صدرا، ص 122.
37. شهید مرتضی مطهری، توحید، انتشارات صدرا، زمستان 1374، ص 50-248.
38. محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم: جامعه مدرسین حوزه ی علمیه، 1379ش، ص 190.
39. احد فرامرز قراملکی، موضع علم و دین در خلقت انسان، مؤسسه فرهنگی آرایه، 1373، ص 45-44.
40. علم و دین ص 37.

منبع:راهی به رهایی برگرفته ازراسخون